نگاشته شده توسط: محمدرضا | آوریل 23, 2010

گفتگو با فیلمساز عراقی قاسم حَوَل

«برای ایرانیان حرف های بسیاری دارم»

قاسم حَوَل نویسنده کارگردان وبازیگر 69 ساله عراقی از پیشگامان سینمای عراق است او که اکنون در هلند به سر می برد کمتر تن به مصاحبه می دهد ولی هنگامی که خودم را  فیلمساز و نویسنده ایرانی معرفی کردم با اشتیاق پذیرفت و گفت : برای ایرانیان حرفهای ناگفته بسیاری دارم .قاسم حَوَل چندین فیلم داستانی و مستند به همراه جوایزی بسیار در کارنامه خود دارد  او عضو هیئت داوران جشنواره فیلم مسکو ، روتردام ، بولونا ،جشنواره فیلم عربی پاریس  و… بوده و از موسسان انجمن مستندسازان عرب به شمار می آید .مقالات بسیاری در مورد او و آثارش  به زبانهای عربی و آلمانی نگاشته شده است . او تعدادی کتاب سینمایی و نمایشنامه و داستان نوشته است که موضوع بسیاری از پایان نامه ها و رساله های دانشگاهی بوده است. حول برای انجام مصاحبه از من قول گرفت که حتی یک کلمه حذف نشود . شاید دل نگرانی حَوَل  ، ناشی از سالها مهاجرت و فرار و عدم ثبات  باشد در سرزمینی که گذرگاه تمدن بوده است و اینک هر تکه اش به یغما رفته است . حَوَل ، جدا از صراحت لهجه اش تاریخ شفاهی سینمای عراق است. این فیلمساز عراقی چند سال پیش در دانشگاه تهران در مورد رسانه های عصر جدید  سخنرانی داشته است .


از سینما شروع می کنیم، وضعیت کنونی سینمای عراق چگونه است؟

سینمای کنونی عراق در وضعیت نا ممکنی به سر می برد. تلاش هایی این جا و آن جا صورت می گیرد اما زیربنای درستی  وجود ندارد.  نظام عراق با تمام مؤسسات آن از بین رفته است و ده ها سال لازم است تا حکومت جدیدی بر سر کار آید. علاقمندان به سینما تلاش خود را می کنند، ممکن است فیلم های معدودی هم ساخته شوند اما سینما بدون یک زیربنای صنعتی و اقتصادی و تجاری نمی تواند ارزش فکری و هنری و زیبا شناختی خود را بروز دهد.

بدون نور چگونه تئاتر به وجود می آید ؟ بدون روشنایی و بدون برق، سینما چه گونه شکل می گیرد ؟ هنرمند همیشه در معرض خطر مرگ است. هنرمندان مهاجرت کرده اند. مؤسسات و گروهک های دینی وجود دارند که از نقطه نظر دین قائل به سینما نیستند، سینمایی که واقعیت را آن گونه که هست نشان دهد. تا زمانی که ممنوعیت ها وجود دارند، سینما نمی تواند وجود داشته باشد. سینما از بعد فرهنگ و تمدن، هنری پیشرو است. من شخصاً به وجود سینما در سایه ی مؤسسات دینی حاکم بر کشور اعتقاد ندارم. نه تنها مؤسسات دینی بلکه نیروهای شبه نظامی وجود دارند که می خواهند عراق را از هنرمندان خالی کنند.

اما در ایران با وجود حکومت دینی سینما به حیات خود ادامه داده است و جایگاه آن با قبل از انقلاب قابل مقایسه نیست !

من به سینمای ایران و به سینماگران ایرانی احترام می گذارم اما در سینمای ایران هم ممنوعیت هایی هست، البته پرتوهایی  از آزادی نیز وجود دارد. من سخنرانی رهبر انقلاب اسلامی،حضرت امام آیت الله خامنه ای را در مورد رمان جنگ خواندم و قصد چاپ آن را داشتم، ایشان در این سخنرانی در مورد رمان جنگ در ایران و جهان صحبت کرده اند و به رمان هایی اشاره کرده اند که به فیلم سینمایی تبدیل شده اند. رویکرد متمدنانه و فرهنگ آیت الله خامنه ای برای من قابل تقدیر است. من امضای ایشان را بر طرح فیلم امام حسین (ع) دارم. چند بار به ایران آمدم، طرح فیلم امام حسین را با نظارت امام محمد مهدی شمس الدین (ره) همراه داشتم، با وزارت فرهنگ و ارشاد و بنیاد سینمایی ایران دیدار کردم، استقبال خیلی خوبی کردند اما وقتی پای عمل رسید مانع تولید فیلم شدند. فکر نمی کنم ایرانی ها قبول کنند که یک کارگردان عراقی در کشورشان فیلمی در مورد امام حسین بسازد و این یکی از انتقادات من به مسؤولین ایرانی و سیاست ایران و سلیقه ی ایرانی است.. پرسش های بی جوابی از من می کردند انگار که می خواستند من را تنبیه کنند، من از نیات آنان خبر داشتم برای همین مدارکم را برداشتم و از همان راهی که آمده بودم بازگشتم. این جریان پیش از سقوط نظام دیکتاتوری عراق بود. ما سینما گران عراقی هنوز خارج از وطن خود به سر می بریم اما هیچ کس از ما حمایت نمی کند. همه حرف ها و ادعاهای تلویزیون فقط تبلیغ است در حالی که  واقعیت امر  کاملاً متفاوت است.

آیا بعد از سقوط نظام بعث  تلاشی برای ساخت فیلم در کشور خودتان انجام دادید؟

وقتی نظام دیکتاتوری عراق سقوط کرد شرکتی از نجف اشرف با من تماس گرفت که این فیلم را بسازم اما متوجه شدم که آن ها می خواهند از نام بزرگ امام حسین و اسم من به عنوان کارگردان برای تصفیه حساب های مذهبی استفاده کنند. من اجازه نمی دهم که نام والای امام حسین را تا این سطح پایین بیاورم یا از اسم خودم برای این غرض استفاده شود. من از امام حسین یک خوانش خاص و از حوادث یک خوانش دیگر دارم. خوانشی که که از خرافات و مبالغه دور است و نه خدمتی به کار درام می کند نه به شخصیت بزرگ امام حسین(ع). من شش سال برای این فیلم مطالعه ی تاریخی کردم، آن را نوشتم و سعی کردم که خرافات را از آن ساقط کنم و اگر بخواهم این فیلم را بسازم به عنوان یک کارگردان به کسی اجازه نمی دهم که در کار من دخالت کند چرا که در برابر تاریخ و در برابر این شخصیت بزرگ مسؤولم. کاملاٌ از رنج های خودمان به عنوان سینماگران عراقی آگاهم اما این سرنوشت ماست، دوستان قابل اعتمادی نداریم، همه به دنبال مصلحت خودشان هستند حتی اگر این مصلحت ها به ویرانی وطن و ملت منجر شود برای همین ما در برابر کسانی می ایستیم که در صدد ویرانی وطنمان هستند همان طور که شجاعانه در برابر دیکتاتور سابق ایستادیم و صبر کردیم، امروز هم با عزم و صبر بیش تر در برابر حکومت جدید ایستاده ایم، حکومتی که من شخصاً آن را قبول ندارم و به هیچ یک از عناصر آن اطمینان ندارم زیرا موضع من در زندگی به عنوان یک سینماگر  در جهت خلاف تحجر و تفکرات کهنه و فساد و چپاول ثروت های ملی و ضربه زدن به فرهنگ و تمدن کشور است. ما کشور اصیل و ریشه داری هستیم با تمدن کهن، اسطوره های ماندگاری چون گیلگمش و حکایت های هزار و یک شب، ما هفت هزار سال پیش ،خط و نوشتار را اختراع کردیم و به نظرم در سایه ی این سقوط بی سابقه در تاریخ، برخاستن یک فرهنگ و یک فرهنگ سینمایی ناممکن است، سینما نیاز به یک قاعده ی تولیدی و اقتصادی ویژه دارد و جز در شرایط آرام و مطمئن رشد نمی کند، فیلم هایی هم که ساخته می شوند یک اتفاق محض و استثنا هستند.

اجازه دهید به تاریخ سینمای عراق بپردازیم ، سینمای عراق چگونه شکل گرفت ؟

سینمای عراق با تولید مشترک با کشور مصر آغاز شد. اولین فیلمی که ساخته شد فیلم «إبن الشرق» (پسر شرقی)  در سال 1946م. بود که به وسیله ی شرکت  فیلم عراقی – مصری الرشید تولید شد. کارگردان فیلم «نیازی مصطفی» (از مصر) بود. در این فیلم از عراق «عادل عبد الوهاب»، «حضیری ابو عزیز» و«عزیز علی» و از کشور مصر «بشاره واکیم»، «مدیحه یسری»، «نورهان» و «آمال محمد» ایفای نقش کردند. پس از این فیلم در همان سال فیلم «القاهره بغداد» به کارگردانی «احمد بدر خان» (از مصر) ساخته شد که در کنار بازیگران مصری دو هنرپیشه ی عراقی؛ «حقی الشبلی» و «ابراهیم جلال» شرکت داشتند. این فیلم با تولید مشترک «اسماعیل شریف» از عراق و شرکت انجمن هنرمندان مصر  ساخته شد.

آیا در آن زمان عراق دارای استودیوی فیلمسازی بود؟

در آن زمان ساختمانی در بغداد در حال ساخت بود که بعدها استودیو بغداد نام گرفت. این ساختمان بین بغداد و شهر کوت قرار داشت، نزدیک پادگان نظامی الرشید که بزرگ ترین پادگان ارتش عراق بود. این استودیو متعلق به شرکتی بود به نام شرکت فیلم بغداد که در سال 1942 تأسیس شده بود و در میان مؤسسان آن چند تاجر یهودی عراقی هم بودند. این شرکت استودیو بغداد را ساخت. پلاتوهای بسیاری در این استودیو برای تصویر برداری داخلی و فضاهای وسیعی برای تصویر برداری خارجی قرار داشت. استودیو با وسایل پیشرفته ی ظهور و چاپ و صدابرداری و دوربین ها و نور پردازی های سینمایی تجهیز شد. استودیوهایی برای ترکیب صدا و میزهای مونتاژ و موویلا   و اتاقهای قطع نگاتیو. استودیو بغداد بعد از استودیو مصر  بحق مهم ترین استودیو منطقه ی عربی بود و حتی گفته می شود که در برخی تجهیزات سینمایی بر آن برتری داشت. این استودیو چیزی تولید نکرد چون آن ها برای شروع کار به فکر یک تولید سینمایی عظیم بودند. به دلیل پشتیبانی مالی یهود و نزدیک بودن استودیو به پادگان الرشید، گاه شایعاتی پیرامون این استودیو شنیده می شد.

در آن زمان، در سال 1946 در مصر فیلم «عنتر و عبله» ساخته شد، با بازی «سراج منیر» و «کوکا» و به کارگردانی «نیازی مصطفی»؛ این فیلم سود مالی فراوانی فراهم کرد که نه تنها باعث مطرح شدن تولید کنندگان آن در سینما شد بلکه پخش کنندگان مصری فیلم و حتی صاحبان سالن های سینما در عراق و وارد کنندگان آن هم مطرح شدند. این فیلم برای مدت یک سال اکران شد در حالی که هیچ سینمایی در عراق یا در کشورهای عربی دیگر برای چند هفته فیلم دیگری اکران نکرد. بسیاری از مردم فیلم را هر روز می دیدند و بعضی از آنان تمام فیلم را با دیالوگ ها و ترانه هایش حفظ کرده بودند. در نتیجه صاحبان شرکت استودیو بغداد به این فکر افتادند که فیلمی به سبک فیلم «عنتر و عبله» تولید کنند و در سال 1947 داستان «علیا و عصام» انتخاب شد که یک حکایت بلند شعری بود با مطلع «رولا عرب قصورهم خیام…». «انور شاؤول» که خود یهودی بود این منظومه را به شکل داستان منثور در آورد و برای ساخت فیلم با کارگردان فرانسوی (آندره شوتان) و تصویر بردار فرانسوی (ژاک لامار) قرارداد بستند. بازیگران فیلم از میان هنرپیشه های تئاتر عراق اتنخاب شدند: «ابراهیم جلال»، «عزیمه توفیق»، «عبدالله العزاوی»، «یحیی فائق»، «فوزی محسن الأمین»، «احلام»، «اعتدال یوسف»، «عبد المنعم الجادر»، «اکرم جبران»، «سلیمه مراد». برای فیلم نیاز به صحنه ی به دنیا آمدن عصام داشتند و به دنبال خانواده ای بودند که صاحب یک نوزاد پسر شده باشد تا نقش تولد عصام در کجاوه و هجرت قبیله اش را بازی کند. فیلم مصادف شد با تولد «شیراک» که پسر «سورن»، برادر «هاماس»، نگهبان استودیو، در نتیجه شیراک نقش به دنیا آمدن عصام و کودکی اش را بازی کرد. «شیراک» بعدها یکی از بهترین سینماگران عراق در چاپ و ظهور فیلم و مونتاژ و صدابرداری شد و نامش در اغلب فیلم های عراقی آمد، بعد کارگردان سینما شد و در سال 1977به طور ناگهانی و به همراه خانواده اش عراق را به مقصد ایالات متحده ی آمریکا ترک کرد تا در آن جا به دور از دغدغه های سینما کار کند. «یحیی فائق»، کارگردان و بازیگر تئاتر به عنوان دستیار کارگردان در فیلم «علیا و عصام» شرکت داشت. برای تولید فیلم در آن زمان بیست و پنج هزار دینار عراقی هزینه شده بود.

در سال 1948 بعد از شکست فلسطین و تشکیل دولت اسرائیل سندی یافت شد که دال بر استخدام این استودیو به عنوان لانه ی جاسوسی برای اسرائیل بود به همین دلیل استودیو بسته شد و ممتلکات آن به فروش رفت.

آیا این ادعا صحت داشت و استودیو بغداد حقیتاً مرکز جاسوسی بود؟

پس از نشر سندی در شماره (423) روز دوشنبه 27 سپتامبر 1948روزنامه ی «الیقظه» در بغداد یعنی چهار ماه پس از شکست عرب ها در فلسطین، استودیو بغداد پاک سازی شد و تمام ممتلکات آن در مزایده به فروش رفت.

متن نوشته شده در روزنامه ی «الیقظه»:

استودیو فیلم بغداد

لانه ی جاسوسی صهیونیسم در بغداد

در این جا ترجمه ی متن سند خطیر منتشر شده  زنکغراف را می آوریم که یکی از مجاهدان عرب خود آن را از فلسطین برای ما آورد. نسخه ای که به دست ما رسید خطاب به دکتر «کرجی ربیع» نوشته شده بود. در ابتدا بنا به مصلحت عمومی نشر آن را به تعویق انداختیم اما اکنون که همه چیز آشکار شده است متن این سند زنکغراف را  به انگلیسی و عبری به همراه ترجمه ی عربی منتشر می کنیم تا خوانندگان از دسیسه ها آگاه شوند، دسیسه های کسانی که آنان را شهروندانی نیک به شمار آوردیم و فضا را برای آنان باز گذاشتیم اما آنان به این وطن خیانت کردند.

ترجمه ی سند منتشر شده در روزنامه ی «الیقظه»:

محرمانه

از زیون مایر های عزراییل

اداره ی ارتباطات – رییس خاخام های سرزمین مقدس- قدس

به تمام فرزندان اسراییل در شرق

به یاری خداوند هدف والای خود را که صهیونیست ها در طی سه نسل در پی دستیابی به آن بودند، محقق ساختیم، هدفی که همانا تشکیل دولت اسراییل در سرزمین مقدس فلسطین است.

به همین دلیل تمام تلاش خود را برای اجرای برنامه ها و هدف بزرگ خود که از شرق اردن تا سوریه و عراق و ایران را شامل می شود، به کار می گیریم.

نکته ی حایز اهمیت این که مرکز تبلیغات ما در عراق در حال حاضر، (استودیو فیلم عراق) و به ویژه (سوادی أخوان) است.

شما باید در هر زمینه ای که به مثل اعلای ما مربوط می شود به آنان مراجعه کرده و با آنان ارتباط داشته باشید.

شما به عنوان پیشکسوت سینمای عراق موفقیت گذشته سینمای عراق  و شکست امروزش را در چه می بینید؟

فیلم هایی که در تاریخ سینمای عراق درخشیدند فیلم هایی بودند که در دهه ی پنجاه و در دوره ی نظام سلطنتی در عراق ساخته شدند مثل فیلم «من المسؤول؟» (چه کسی مسئول است؟) و فیلم «سعید افندی»  . و ابتدای انقلاب 14 جولای که نظام سلطنتی را در زمان تأسیس مؤسسه ی سینمایی عراق تغییر داد و برای آن قانونی صادر کرد که می توانست یک آغاز خوب برای سینمای عراق باشد اما بعد از پنج سال یعنی در سال 1963 که نظام سلطنتی توسط حزب بعث عراق در اولین انقلاب نظامی امریکایی به نظام جمهوری تغییر یافت شرکت های سینمایی و گروه های نمایشی مصادره شد اما این حکم تا نه ماه بیش تر دوام نداشت و بعد از آن سینماگران از زندان هایی که تمام عراق را پر کرده بودند خارج شدند. این در حالی بود که حتی باشگاه های ورزشی به جایی برای حبس تبدیل شده بودند مانند اتفاقی که در شیلی افتاد. بعد از آن زمان بود که یک دوره ی ثبات و پایداری به وجود آمد و من در این دوره بعد از تاسیس گروه تئاتر الیوم، شرکت سینمایی «أفلام الیوم» را تأسیس کردم که شاید مهم ترین شرکت تاریخ سینمای عراق باشد، همچنین  مجله ی «السینما الیوم» را منتشر کردم و مهمترین فیلم تاریخ سینمای عراق را (به انتخاب منتقدان )، تولید کردیم . فیلمی که شهرت جهانی پیدا کرده بود و به تندیس نقره ای  در قرطاج تونس دست یافت و در بسیاری از کشورها به نمایش گذاشته شد. سپس بعثی ها طی یک انقلاب آمریکایی جدید در 17 جولای 1968 به صحنه ی قدرت بازگشتند. شرکت و مجله ام را مصادره کردند، من به زندان رفتم و بعد از تحمل رنج های فراوان خسته از زندان آزاد شدم و به بیروت رفتم.

از تجربه تبعیدتان برایمان بگویید. چرا و چگونه از عراق خارج شدید؟  در کجا زندگی کردید؟ و در این مدت چه کارهایی انجام دادید؟

ده سال در بیروت زندگی کردم و چند فیلم مستند ساختم و به جایزه های جهانی دست یافتم. فیلم «العائد إلی حیفا» (بازگشت به حیفا) را ساختم، بر اساس رمان «غسان کنفانی»، نویسنده ی فلسطینی. در آن فیلم واقعیت را به تصویر کشیدم. سپس بعد از مدتی در نیمه ی دهه ی هفتاد برای شرکت در تأسیس انجمن مستند سازان عرب به بغداد دعوت شدم و به عنوان عضو دبیرخانه ی کل و گروه اجرایی انتخاب شدم. در طول مدت دو سالی که در آن از عراق دیدن کردم یک فیلم داستانی کارگردانی کردم به نام «خانه هایی در آن کوچه» که بر اساس رمان «زقاق الأقنان»  نوشته ی «جاسم مطیر» کار شده بود؛ همین طور فیلم مستند بلندی ساختم به نام « داستان هور» که به خاطر آن جایزه ی بهترین کارگردانی را در جشنواره فیلم عراق به دست آوردم این فیلم همچنین به پنج جایزه ی دیگر در جشنواره ی سینمای عراق نائل شد و به شهرت جهانی رسید و درباره ی آن نقدهای طولانی نوشته شد و پیرامون آن در بسیاری از محافل جهانی بحث و گفتگو صورت گرفت. زمانی که فیلم «خانه هایی در آن کوچه» را به پایان رساندم، دولت از من خواست که در فیلم تغییراتی به وجود آورم که البته من قبول نکردم و نزدیک بود به خاطر این کار زندگی ام را از دست بدهم اما توانستم با سفر به لیبی، ایتالیا و از آن جا به بیروت نجات پیدا کنم. بعد از این که من عراق را ترک کردم مرکز سینمای عراق با استخدام کارگردانی صحنه ی مهمی از فیلم را حذف کرد و جای آن سکانسی متفاوت با فیلم اصلی گذاشتند. به خاطر این کار من یک کنفرانس خبری در لبنان تشکیل دادم و در مورد این تغییر سخن گفتم که در پی آن دو بار مورد حمله ی تروریستی قرار گرفتم و به این قضیه در کتابم «خاطرات گذرنامه» اشاره کردم. در آن دوره بود که فیلم «العائد إلی حیفا» را ساختم.

مدتی را در یونان به سر بردم و پس از آن در سال 1992 به هلند پناهنده شدم و توانستم شناسنامه ی هلندی بگیرم. در مدتی که در یونان به سر بردم شش فیلم در مورد فرهنگ لیبی ساختم و نیز یک فیلم درام تجربی با عنوان «لیلا العامریه» و در هلند فیلمی به نام «السلام علیکم» با موضوع صلح در خاورمیانه کار کردم، همچنین فیلم «سمفونی رنگ»  را در مورد هنر تجسمی ایرانی با حضور نقاش ایرانی افشان کتابچی ساختم که در آن از موسیقی ایرانی که ویژه فیلم ساخته شد بهره بردیم . فیلم «داستان هور» را دو ماه پیش به پایان رساندم و هم اکنون یک فیلم دارم که از طرف فرانسه پشتیبانی شده، در مورد یک دیکتاتور عرب، عنوان فیلم «المغنی» (آوازه خوان) است اما با وجود حمایت مالی فرانسه هنوز هزینه های فیلم کامل نشده است. اگر سینمای ایران با ما همکاری می کرد شاید می توانستم این فیلم را در شهرک سینمایی ایران فیلم برداری کنم اما متأسفانه مسؤولان سینمای ایران با سینماگران عراقی همکاری لازم را نمی کنند و با کمال تأسف ابراز می کنم که تجربه من در فیلم «الحسین» خیلی دردناک بود. زمانی که برای گفتگو درباره ی فیلم برداری فیلم الحسین در شهرک سینمایی با آن ها دیدار کردم با حرف هایشان زمین را برایم غرق گل کردند و گفتند که ما خدمتگزار فیلم حسین (ع) هستیم و استودیو را برای شما قبل از فیلم برداری آماده می کنیم اما وقتی برای ساخت فیلم قدم برداشتم به جای این که گل ها زیر پایم باشند خارها در پاهایم فرو رفتند. این خیلی تأسف برانگیز است. اول از من استقبال می کنند، در مرحله ی بعد از من می پرسند تا حالا چند فیلم ساختی؟ با کنایه جواب می دهم هیچ فیلمی نساخته ام. می پرسند پس چه طور می خواهی این فیلم را کارگردانی کنی در حالی که تا به حال فیلمی نساختی؟ می گویم: هر کارگردانی فیلم اول خود را دارد. چه طور رستمی اولین فیلم خود را کارگردانی کرد در حالی که قبل از آن فیلمی نساخته بود؟ چه طور مخملباف اولین فیلمش را بدون تجربه ی کارگردانی فیلم ساخت؟ چه طور فلینی و پازولینی و ایلیا کازان و برگمان اولین فیلم های خودشان را ساختند؟ نا امید بر می گردم… بعد می گویند سناریو را بده تا بخوانیم و من هم طبیعتاً قبول نمی کنم چون می دانم نیت خیری وجود ندارد.

اوضاع و احوال سایر  فیلمسازان عراقی در غربت چگونه است ؟

سینماگران عراقی که از وطن خودشان مهاجرت کرده اند وقت بسیاری را صرف سازگار شدن با مناطق جدید و استقرار در آن ها و بازگرداندن ساختار خانه و خانواده در آن جا کردند. آن گونه که گفته می شود تبعید مسأله ساده ای نیست. تبعید دغدغه ها و مشکلات خاص خود را دارد و چون سینما ابزار بیان پر هزینه ای است، به مبالغ مالی زیاد، دوربین ها و وسایل صدابرداری و مونتاژ و موسیقی نیاز دارد.. بنابر این یافتن فرصت شغلی کار ساده ای نیست و متأسفانه کشورهای عربی و حتی شبکه های تلویزیونی ماهواره ای شان دید منفی درباره ی روشنفکران و سینماگران عراقی دارند، کشور همسایه یعنی ایران هم دیدگاه بهتری نسبت به کشورهای عربی درباره ی عراق ندارد. دیدگاه ایرانی ها را درباره ی فیلم امام حسین  که قبلاً می خواستم آن را بسازم برای تان شرح دادم.آنها مرا به شدت خسته و مإیوس کردند. سینماگران عراقی فیلم های بسیاری را ساخته اند، برخی مهم بودند و برخی دیگر اهمیت کم تری داشتند. کشورهای پناهنده پذیر اروپایی کمک هایی به این تولیدات می کنند که البته این کمک ها خیلی اندک اند. برخی از سینماگران کمک هایی را از شهرداری ها دریافت می کنند که این کمک ها در بهترین حال به پنج تا ده هزار یورو می رسد آن هم برای ساخت فیلم کوتاه تجربی یا مستند . حمایت های خوب بسیار کم است، به عنوان نمونه من در ازای فیلمنامه ی فیلم «آوازه خوان» که درباره ی یک دیکتاتور عرب که الهام گرفته از شخصیت دیکتاتور عراق است 400 هزار دلار دریافت کردم که باید به تهیه کننده ی فرانسوی داده می شد تا آن را تولید کند و من آن را کارگردانی کنم اما این مبلغ نمی تواند برای تهیه ی فیلم کافی باشد و تهیه کننده ی فرانسوی به دنبال همکاری برای ساخت آن است و تا امروز به نتیجه ای نرسیده است. دوباره به همان موضوع بر می گردم که اگر ایران برای این گونه موارد رغبت نشان می داد ما فیلم را در شهرک سینمایی می ساختیم اما متأسفانه بوروکراسی اداری و تعصب نژادی مانع چنین همکاری هایی می شود و این موضع تأثیر منفی بر سیاست ایران می گذارد و سینماگر را ناراضی می کند همان طور که برای من در تجربه ی ساخت فیلم امام حسین پیش آمد.

همانطور که شما اطلاع دارید بسیاری از هنرمندان  در تبعید شاخص ترین آثارشان را خلق کردند نمونه اش در ادبیات فراوان است ، آثار شاخص سینمای عراق در حوزه سینمای تبعید چه هستند؟

سینماگران عراقی فیلم های بسیاری را در تبعید ساخته اند که می توان از فیلم های بارز به فیلم «رویاها» ساخته ی «محمد الدراجی» که یک فیلم مهم درباره ی اشغال عراق است اشاره کرد. و فیلم «عراق بین واقعیت و رویا» ساخته ی «عامر علوان» که درباره ی موانعی است که قبل از سقوط رژیم در زمان ساخت فیلم «زمان، مرد نیزار» با آن ها مواجه شده بود؛ و فیلم «آواز غایبان» به کارگردانی «لیث عبد الأمیر» که درباره ی سفر یک کارگردان به عراق در زمان اشغال آن و از شمال به جنوب است و فیلم «سندبادیون»  ساخته ی «هادی ماهود» درباره ی واقعیت اشغال که رویاهای مردم را ویران کرده است. همچنین مجموعه فیلم های کوتاهی ساخته ی «طارق هاشم» که یکی از این فیلم ها درباره ی بازیگر مرحوم سینما و تئاتر «زینب» است که در دو فیلم معروف عراقی «سعید افندی» و «نگهبان» ایفای نقش کرده بود… در واقع این ها فیلم های مهمی هستند. فیلم هایی هم توسط «محمد توفیق» ساخته شده اند؛ مانند «نی»، «سال های خاکستر» و «قطعات یدک» ساخته ی «جمال امین» و «روزهای بغداد» به کارگردانی «هبه قاسم» و فیلم های دیگری که سینماگران با تلاش و اصرار فراوان و کوشش های بی دریغ می سازند.

عراق کشوری است که رنج ستم و دیکتاتوری و اشغال و جنگ و آوارگی را به دوش کشیده و متأسفانه کشوری است که همیشه مورد هدف بوده و روشنفکران و سینماگران آن مورد ظلم واقع شده اند و کسی از آنان پشتیبانی نمی کند اما آنان برای بقا و خلاقیت هنری تلاش می کنند.

در دوران نظام سابق عراق بسیاری از روشنفکران و هنرمندان عراقی گریختند و به کشورهای اروپایی پناهنده شدند خود شما نیز از جمله همین افراد بودید از سختیها و موانع فعالیتهای هنری در نظام سابق برایمان بگویید؟

نظام دیکتاتور سابق یک نظام تمامیت خواه بود شبیه به کشورهای کمونیستی و سوسیالیستی. تمامیت خواهی طبقه ی کارگر و تحمیل ایدئولوژی آن بر عموم گروه های ملت. در نظام های دیکتاتوری تمامیت خواهی حزب و خانواده و فرد هم وجود دارد. تمامیت خواهی سیادت یک رأی واحد و یک گرایش و تحمیل آن در برابر آزادی و و آزادی بیان از طریق تراکم قدرت قانون گذاری و اجرایی و قضایی در دست یک حزب یا خانواده یا یک فرد است. تمامیت خواهی خلاقیت را از بین می برد زیرا نقیض آزادی و آزادی بیان است. و فرهنگی که نماینده ی آگاهی ملت است نمی تواند با اجبار در رأی و بیان کنار بیاید. نظام های تمامیت خواه فرهنگ را در دست می گیرند و کم کم آن را به صورت یک فرآیند تبلیغاتی در می آورند. این نظام های تمامیت خواه و دیکتاتور از آزادی بیان و فرهنگ می ترسند. «گوبلز» وزیر ارتباطات «هیتلر» گفته است: «وقتی اسم فرهنگ را می شنوم، به اسلحه ام دست می کشم.» این وضعیت برای هنرمند رعب آور است، در برابرش دو راه می ماند: فرار و مهاجرت یا تسلیم شدن در برابر نظر حزب و دیکتاتور حاکم.

موانع تولید در سینما نبود آزادی بیان بود. عراق یک کشور غنی است و می تواند یک نهضت سینمایی ایجاد کند به ویژه با وجود هنرمندان واقعی که دارد. آکادمی سینما نیروی انسانی را برای تولیدات سینمایی فراهم می کرد و باید یک مؤسسه ی سینمایی وجود داشته باشد تا این نیروها را جذب کند و توانایی های آنان را برای یک نهضت فرهنگی و سینمایی به کار گیرد. شرط تولید در سینما تقریباً گرایش به حزب حاکم بود. مؤسسه ی سینما دارای پیش رفته ترین امکانات سینمایی بود، از دوربین ها و میزهای مونتاژ گرفته تا  دستگاه چاپ و ظهور فیلم و دستگاه های صدابرداری. اما تولید درام سینمایی بسیار کم بود و فیلم های مستند سینمایی هم چیزی نبودند جز یک سری فیلم تبلیغاتی برای کارهای (حزب) و (دولت). این وضعیت نابسامان تولید سینمایی را به سوی یک تولید تبلیغاتی بدون داستان اجتماعی و بدون میراث تاریخی کشاند. در زمان صدام و در دهه ی هشتاد حدود 37 سینماگر از عراق خارج شدند سپس کم کم این تعداد افزایش یافت به ویژه در دوره ی جنگ ایران و عراق که سینماگران به عنوان تصویر بردار یا به عنوان سرباز به جبهه های جنگ فرستاده می شدند در حالی که خود این را نمی خواستند و در صورت نپذیرفتن اعدام می شدند. اما هر گاه فرصتی برای فرار دست می داد از طریق منطقه ی کردستان در شمال عراق به ترکیه یا ایران می رفتند و در آن جا یا ماندگار می شدند یا مهاجرت می کردند. نظام تمامیت خواه و مستبد سابق نه می شنید و نه می خواست نظری خلاف نظر خود بشنود برای همین از هیچ پیشنهادی برای پیشرفت سینما یا تأسیس آرشیو و حافظه ی عراقی استقبال نمی شد مگر این که در چارچوب حزب و مرزبندی های حزبی باشد که بر عراق حاکم بود. دستگاه های اطلاعاتی در هر پیشنهاد و هر کلمه و هر موضعی که از طرف دستگاه های امنیتی مشکوک به نظر می رسید، دقیق می شدند، به همین دلیل سینماگر سعی می کرد خود را پنهان کند یا این که خود را در مواضع خاصی وارد کند، همیشه در فکر فرار بود نه هنر و خلاقیت هنری.

می توانید ویژگی های اصلی یا گرایش های سینمای کنونی عراق را برای ما شرح دهید؟

مدیر انجمن سینما که از طرف یک گروه دینی تعیین شده است، می گوید: ما در حال ساخت یک سینمای جدید هستیم و مشغول تولید یک فیلم در مورد آموزش نماز هستیم.

فکر نمی کنم نیازی به تبیین ویژگی های سینمای کنونی عراق باشد و نیازی به شرح آن ها نمی بینم.

به چه طریق می توان یک زیربنای واقعی برای سینمای عراق ایجاد کرد؟

نمی توان ساختاری برای سینمای عراق ایجاد کرد زیرا که عراق در یک حالت استثنائی در طول تاریخ بشری به سر می برد و من واقعاً برای عراق می ترسم. هیچ کس برای رهایی آن کاری نمی کند. همه بدون استثناء در جهت ویرانی کشور عراق کار می کنند: اشغال گران، مسلمانان، تروریست ها و نیروهای مخفی که به شکل منظم عمل می کنند و نمی دانیم می خواهند عراق را به کجا بکشانند؟ به تقسیم یا به جنگ داخلی یا….؟ سینما جز در یک وضعیت آرام نمی تواند به زندگی ادامه دهد و جز در سایه ی آزادی نمی تواند شکوفا شود.

کشور من اکنون توسط کشورهای بسیاری اشغال شده است

از آخرین فیلم تان چه خبر گویا قرار است موسسه ای فرانسوی آن را تولید کند ؟

فیلم اخیرم «آوازه خوان» از طرف مؤسسه آرته فرانسه از میان 120 فیلم برگزیده شد و این مؤسسه پشتیبانی مالی آن را به عهده گرفت اما مبلغی که داده شد هزینه های تولید را تأمین نمی کند. در حال حاضر تهیه کننده ی فرانسوی به دنبال کسی است که در تهیه آن با او همکاری کند و در غیر این صورت تولید این فیلم لغو می شود. فیلم برای ساخته شدن به حداقل صد و پنجاه هزار دلار دیگر نیاز دارد. از مسئولان سینمای کشورم عراق هم تقاضای همکاری کردم اما تا کنون پاسخی دریافت نکرده ام. وعده هایی به من داده شد اما هیچ کدام به مرحله ی عمل نرسید و عراق امروز با دولتی که از سوی ایران نیز تأیید شده است مجموعه ای از سارقانی است که به شکل علنی در حال چپاول وطن با صدها میلیون دلار هستند در حالی که خود در جایی زندگی می کنند که از صد کیلومتر مربع تجاوز نمی کند و می ترسند در صورت نبود حمایت آمریکا از آن بیرون رانده شوند. و من احترامی برای آنان قائل نیستم و می خواهم که این سخن را از مصاحبه حذف نکنید زیرا این مسئولیت شخصی من در گفتگو است و در صورت حذف آن از این گفتگو من آن را دوباره به زبان عربی منتشر خواهم کرد و به بخش حذف شده اشاره خواهم کرد.

شما در جایی گفتید که هر گاه سیاست سقوط کند، حکومت سقوط می کند و در صورتی که فرهنگ سقوط کند، وطن سقوط می کند. آیا وطن شما امروز سقوط کرده است؟

از فرهنگ مان حمایت می کنیم که سقوط نکند و هر گونه فرهنگ جایگزینی را رد می کنیم تا هویت عراق را حفظ کنیم. و از عراق محافظت می کنیم تا دچار سقوط نشود چه از نظر جغرافیایی و چه از لحاظ سیاسی.

آقای حول پیرامون شما و آثارتان سوالات متعددی دارم اما آنها را به فرصتی دیگر موکول می کنم .فقط مایلم نظر شما را در مورد سینمای ایران بدانم خصوصا اینکه شما در مرز تولید مشترک با ایران بودید و یا هستید .

سینمای ایران کارهای ممتازی ارائه کرده است، بخشی از آن ها را در جشنواره ی سینمای روتردام دیدم مثل کارهای سمیرا مخملباف که برایم جالب بود .من نقدی درباره ی سینمای ایران در خلال برنامه ی فیلم های ایرانی در جشنواره ی سینمایی لایبزگ در آلمان نوشتم و آن را در  روزنامه ی «الزمان» به چاپ رساندم و این نقد را برای بنیاد سینمایی ایران ارسال کردم این نقد در کتابی که درباره ی سینما نوشته ام خواهد آمد و به زودی در دمشق منتشر می شود. همچنین فیلم « روز واقعه» نیز توجهم را به خود جلب کرد که آن را در ایران دیدم با بازی «علی شجاع نوری». همچنین فیلم «بازمانده» که بر اساس رمانی از «غسان کنفانی» است. در سینمای ایران تعداد زیادی فیلم با مضمون اجتماعی دیدم که می توان از آن ها به عنوان فیلم های اجتماعی ایران یاد کرد و همین طور فیلم هایی درباره ی جنگ ایران و عراق.

سینمای مستند ایران از اهمیت بسیاری برخوردار است؛  مانند فیلم های کامران شیردل: زندان زنان، محله زنان و تهران پایتخت ایران.

از فیلم های فراموش نشدنی فیلم «زندگی در مه» است به کارگردانی بهمن قبادی که از فیلم های داستانی نیمه بلند است، همچنین فیلم «ساز زدن بر زخم» از «علیرضا انصاریان» که درباره ی موسیقی است، در این فیلم شخصی به نام «بیوک آقا» از هنر و جامعه دور می شود و تنها می ماند. فیلم «مکرمه»، «خاطره ها و رویاها» از «ابراهیم مختاری» و فیلم «باران» ساخته ی« رخشان بنی اعتماد» نیز توجهم را جلب کردند. در کل اغلب فیلم های ایرانی به موفقیت جهانی رسیده اند. سینمای ایران در کل عالی است. اما به آزادی بیان بیش تری نیاز دارد. تا آن جایی که من می دانم واقعیت های اجتماعی و دینی زندگی ایرانی دست بسیاری از کارگردانان خلاق ایرانی را بسته است.

گفتگو : محمدرضا فرطوسي

برگردان به فارسي : مريم حيدري


پاسخ

  1. مصاحبه خوبی بود ولی ای کاش در مورد فیلم «الحسین» بیشتر توضیح می داد و یا آنجایی که در مورد اسطوره ها یی همچون گیلگمش حرف می زد بیشتر پاپی می شدید و از برنامه هایش در این مورد بیشتر می پرسیدید..
    ممنون

  2. ممنون از نظرتون . در مورد فيلم الحسين خيلي تمايل نداشت كه به موضوع فيلم بپردازيم آنهم به دليل اينكه ايده خاصي براي كار داشت و در مورد گيلگمش هم تصورم اين بود كه خيلي مجالي براي اين بحث نيست زيرا كه بحث ما صرفا سينمايي بود


بیان دیدگاه

دسته‌بندی