نگاشته شده توسط: محمدرضا | آوریل 8, 2010

My Grandmother

عكس از : محمدرضا فرطوسی


پاسخ

  1. سلام دوست خوب من

    فوق العاده خوب، می بینم کاراتو و دوسشون دارم. به خصوص از این جدید ترین عکس ات خیلی لذت بردم.
    مرسی.
    کار کن و کار کن تا ما هم کیف کنیم.
    برات روزهای خوب آرزو دارم.

    علی

  2. سلام. محمد جان. عکسی که گرفتی را دیدم و لذت بردم. فکر کنم که این هم یک عکس از یک زن عرب بود. درسته؟

    مهدی

    • ممنون مهدی جان از لطفت ، این عکس مادربزرگمه که سال پیش به رحمت خدا رفتن

  3. سلام
    فوق العاده بود…

  4. وبلاگ قشنگ و جالبی داری این عکس بی گمان عکس قشنگیه

  5. آن جا كه كلام باز مي ماند، عكس سخن مي گويد

    محمدرضا فرطوسي بازهم با كارهايش ما را شوكه كرد! البته من آمادگي اش را داشتم! اما كساني كه كارهاي محمدرضا را نمي شناسند ويا د نبال نكرده اند شوك بهشان وارد مي شود!شايد براي همين است كه من هميشه غُر مي زنم وهنوز سر «غُر زدنم» هستم كه محمدرضا بايد كار بكند. چون كارهاي او خلاقه است. اشتباه نكنيد فرم وتكنيك ابداع نمي كند، بلكه درعين سادگي چيزي مي آفريند كه اين چيز براي مخاطب بديع است. اين چيز سال هاست كه از زندگي ما رخت بربسته است. اين چيز ديگر براي ما احتمالاً مهم نيست. وگرنه شوكه نمي شديم از اين كه يكهو ببينميش واز ديدن اش شوكه شويم. اين چيز نه مكتب است ونه نظريه. اين چيز فرهنگ هزار توي بومي ست كه عده اي براي اين كه تلاش كنند آن را بشناسند وبشناسانند، آن را باتحقير نگاه كردند، وتازه نگاه نكردند، بل چشم بستند! وگرنه اين پرتره اي كه تا مغز استخوان را مي سوزاند چرا كمتر درساحت هنري اين سامان ديده شده است؟ اين است كه مي گويم كار محمدرضا خلاقانه است واين خلاقيت را به هر كسي وبه هر اثرهنري نمي توان گفت. محمدرضا، همچون بسياري از هنرمندان هم نسل وهم زادگاهش مي داند كه فرم ها دستخوش تغيراند وبودند كساني كه فرم هايي را پايه نهادند كه با گذشت زمان، آن ابداعات يافراموش شده اند ويا خودآن پايه گذاران آن را نفي كردند. اما محمدرضا وهم نسل وهم خطه اي هايش مي دانند«انسان را نمي شود نفي كرد». براي همين است كه آن ها نگاه شان به انسان است وبومي نگري هاي هزارتوي شان.
    لطفاً كمي بيشتر دقت كنيد به عكس «زن عربِ اهوازي». چه چيزي در اين چهره مي بينيد؟ خطوط مورب چهره، لب هايي كه به سياهي مي زند،پوست خشكيده ي دست، رگ هاي برآمده ي دست، خال كوبي ها، ناخن هاي حنا بسته، سياه پوشي زن( كه زن هاي آن ولايت همه عزادارند)، وبالاخره آن انگشتر(شضره) آبيِ روشن كه كتنراست شديدي ايجاد كرده است بين همه آن چيزهايي كه گفتم ودرعكس وجود دارد. آيا همه ي اين ها را محمدرضا فرطوسي ساخته است؟نه! اين ها همه بوده اند وهستند. اما محمدرضا آن را ثبت مي كند. ثبت مي كند كه چه؟ ثبت مي كند تا بدانيم مردماني دركنارما وبا ما زندگي مي كنند ميان هول وهراس والتهاب ورنج وحرمان وبسيار مردمان هستند در اين مُلك كه زبان اين زن«انسان» را نمي دانند .اين جاست كه عكس- اين عكس با ما سخن مي گويد اززادگاه«انسان ورنج».

  6. مراحب
    صورة رائعة… أحب أعبر عنها بالرائعة الحزینة..
    دائما ما المرأة العربیة تحمل معها ظلا عمیقا لامرئیا من الحزن.. تستطیع أن تراه فی جمالها.. فی أمومتها.. فی أنوثتها.. فی حبها و حنانها.. وفی شیخوختها..
    وإنی بعنوان إمرأة عربیة أحمل هذا الحزن الشفاف فی جمیع جوانب حیاتی.. وفی فرحی حتی..
    محمد الفنان… أحب اری اکثر فأکثرا من الصور الرائعة والمحکیة عن نفسها عن طریق عدسیة مصورتک.. أحببت إنعکاس أحزان أنوثتی فی فنک..

  7. eyval mamad jan man axo ziad didam vali hanoz ham hes mikonam tasire rozaye avale khodesho dare .bazam ax bebgir .omidvaram faliatet kam forogh nashe

  8. صورة رايعة و اخذتني الي ايام طفولتي و انا ارا ء امي بقامتها الشامخة كل نخيل و بكبريها التي لا يقل عن زينب في ديوان يزيد و بي نظرتها الي السماء وانابيب الغاز الملتهب و الدخان الذي يحمل الكبريت من تحت اقدامها و حملا الحطب علي راسها لي شتانا الغارس و الي اقدامها المطينة و الي املي بيوما تسود فية العداله و استرجاع كل ذو حقا حقة و بقلمي و كتابي الذي اردد منهو جملات بابا اب داد و ب الطيب النسان البدوي في الصحاري العربية يا الله يا الله مامن امة اكثر صبرا من امتي فلفجر سيبزق نورة
    بيدك يا اماة بعد ان ان تشعلين تنورك في الطلام الدامس من اجل ان تخبزين لنا الخبز و اعلم لم يطف تنوريك حتي هذهي الحظة ……….. مشتاق لك مشتاق لك

  9. مرحبا استاذ محمد ارید اقول انجازک اکثر من الرائع
    علی سواری


بیان دیدگاه

دسته‌بندی